من در نوجوانی و در مقطع تحصیلی راهنمایی با حمایت پدر صاحب یک دوربین ۱۳۵ روسی با یک آنگرادیسمان سیاه و سفید با متعلقات کامل مثل تانک و خشک کن و دارو شدم و در حقیقت شروع آشنایی من با هنر عکاسی در این نقطه بود، من سالها طبیعت و سوژههای مختلف را صرفا مشق کردم و هیچگاه صاحب سبک و تفکر در زمان آماتور بودنم نشدم و فقط از دیدن و ثبت کردن و پروسه اتاق تاریک لذت میبردم، تا اینکه به دلایل احساسی از شغل خودم یعنی IT کاملا خسته و از شرایط کاری حاکم بر این صنف زده شدم و در یک تصمیم بسیار ناگهانی و در بدترین شرایط زندگی آنروز کلیه پروژههای در دست و قراردادهایم را تحویل دادم و با دوربین دیجیتالی که یکی از اساتید آتلیه دار به من هدیه شده بود شروع به فعالیت عکاسی و کسب درآمد در همه شاخههای عکاسی ، عکاسی کردم ولی چند مشکل پیش رو داشتم، اول تجربه بسیار کم در کسب و کار عکاسی، دوم عدم وجود تجهیزات مناسب جهت رقابت با همکاران و مهمتر از همه بی هدفی. من مجبور شدم بیش از پیش فکر کنم، اول باید از آخر شروع میکردم یعنی هدفمند باشم در صورتیکه مهمترین و شروع داستان برای من هدف بود، از آنجا که آدم کمالگرایی هستم و همچنین نگاه آنروزم به عکاسی به عنوان کسب و کار هم شده بود، از میان صد و اندی ژانر عکاسی یکی ذهنم را بیشتر از همه درگیر خودش کرده بود، عکاسی صنعتی و تبلیغاتی
من خلق اثر را بیشتر از ثبت وقایع دوست دارم ، یعنی اینکه خودم تصویر ذهنیم را پیاده سازی کنم اونم به شکل ناب.
عکاسی یا فَرتور ِنگاری یا فُتوگِرافی در لغت به معنای روش عکاسی و عکسبرداری است و همچنین به عمل و شغل عکاس نیز گفته میشود. این هنر در اکثر زبانهای جهان فتوگرافی خوانده میشود که ترکیبی از دو کلم ٔه یونانی فتو به معنی نور و گرافی به معنی ثبت .یا نگارش است.]۲[ بنابراین، فتوگرافی به معنای نقش کردن با نور است - منبع ویکیپدیا
وقتی به معنای عکاسی به عنوان هنر نگاه میکنم بر خلاف تصور امروزه، جایگاهی برای دیجیتال آرت نمیبینم و اینجا جایی بود که من بیشتر فکر کردم و هنر من، از هنر تجاری جداسازی شد چرا که من تصاویر اغراق آمیز تبلیغاتی که دیگر امروزه روی مخاطب نه تنها تاثیر مثبت ندارد بلکه منفی عمل میکند را دوست نداشتم خلق کنم و کارهایی ارائه بدهم که در ذهن مخاطب انگ فتوشاپ نداشته باشد و مخاطب سطحی امروزی را کمی بفکر ببرد ، در نتیجه کار من به عنوان عکاسی صنعتی و تبلیغاتی شروع شد.
عکاسی به شکل ناب بسیار بسیار دشوار هست و وقتی تصمیم میگرید فتوشاپگرافر نباشید در حقیقت چندین مشکل بصورت خود خواسته به مشکلاتتون اضافه میکنید، بطور مثال بکارگیری تجهیزات بیشتر در جایگزینی ابزارهای ریتاچ کامپیوتری! و این یعنی صرف هزینه و زمان بیشتر در اجرای پروژهها.
با سرمایه کم اولیه شروع به ارتقا ابزاری و همچنین علمی خودم کردم و بصورت موازی گرفتن پروژههایی که ارزش انجام دادن داشتن، مثل پروژههای عکاسی خودرو - شیرآ لات - لباس و مد - بهداشتی و آرایشی - پتروشیمی - خوراکی - زیورآ لات و غیره
در این راستا و با کسب تجربه در بخش هنری و کسب و کارم متوجه اهمیت خ لاقیت بیشتر از پیش شدم و همچنین عکاسی صنعتی و تبلیغاتی را بصورت تخصصی و بیشتر در زمینه زیورآ لات شروع کردم.
سختی کار در شاخه عکاسی زیورآ لات برای من همیشه لذت بخش بوده، دمیدن روح در کالبد جسمی بیجان برای من بسیار دلپذیر است و همچنین عکاسی از اثر هنری دیگر، خود نوعی چالش هست. برندهای بزرگ سازنده جواهرات ) غیراز دلالها و یا ویترین دارها ( برای فروش محصولاتشون از عکاس انتظاراتی استاندارد دارند، رنگ صحیح، جزییات مناسب و کافی و بومی سازی تصاویر با مدل با فرهنگ امروز کشورمون، اینجا همونجایی هست که میگویند عکاسی زیورآ لات سخت هست، چون در واقع در سیستمهای دیجیتال رنگهایی مثل نقرهای و یا طلایی اصلا وجود ندارند ) مثل نقره کوب و یا طلاکوب در صنعت چاپ( و هر آنچه برروی صفحات مانیتور دیده میشود شبیه سازی از نقره و طلا هستند و در نتیجه اگر یک عکاس با دید اصلاح دیجیتال پروژه عکاسی را به اتمام برساند در مرحله پست پروداکشن مجبور به باز سازی کامل سطوح میشود و در نتیجه انگار سی جی آی هست و حس و روح از محصول جدا میشود و نکته بدتر اینکه دست بردن در هنر شخص دیگر از نظر من کار ناپسندانهای هست، بطور مثال من بعد از عکاسی ریپرو ) عکاسی از آثار هنری مثل نقاشی ( متوجه کج بودن بینی مدل بشوم و با ریتاج اون نقاشی اقدام با اصلاح بینی کنم! نکته دیگر نیاز کمتر فضا در ایجاد استودیو هست و در محیطهای کوچک کامل دست یافتنی میباشد.